abi tar az asman

اینجا جاییست برای من برای فریاد زدنی در سکوت

abi tar az asman

اینجا جاییست برای من برای فریاد زدنی در سکوت

دلتنگم دلتنگ آسمان که با تمام وسعتش گویی برایم جایی ندارد ....
ابر ها بالهایشان را گشوده اند تا مرا به آغوش بکشند اما اطمینانی نیست به آغوش ابری که دلبسته به باد است ....!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۱۹
دی

آدم بعضی وقتا نمیفهمه، هواسش نیست . چی‌داره ، با چی روزشو‌ میگذرونه با چی وقتش رو پر میکنه با کی زندگیشو ‌میگذرونه با کی بزرگ میشه  کی دستشو میگیره از مشکلات ردش میکنه هواسمون نیست بهش فکر‌ نمیکنیم. ولی وقتی جاش خالی میشه، وقت اضافه میاریم زنگ تلفُنامون کم میشه اتاقمون از اومدنش نو نوار نمیشه و آینه خاک میخوره حرف ها و اتفاق ها تلنبار میشن تو حلقمون اتفاقات دیگه هیجان انگیز نیستن برای تعریف کردن  چون نیست که براش تعریف کنی نیست. و میفهمی چقدر تو زندگیت بزرگ بود و تو ندیدیش چقدر بزرگ بود ،چقدر خودِ زندگیت بود .

  • مهسان سا
۱۶
آبان

از چیا میترسی؟   

از هیچ شدن 

از هیچی نشدن

از بی پولی کافی برای دیدن دنیا 

از بی تجربگی مردن 

از زندگی نکردن 

از یکنواختی 

یکنواخت 

بده 

خیلی بده 

  • مهسان سا
۰۴
آبان

تا وقتی این نیمکت باشد .

و از بارش تمام ابر های وجودم سویی برای چشمانم باقی بگذارد؛ هنوز چشمانی چشم به راه تواند .

هنوز قلبی،

 هر دقیقه امیدِ  دیدنِ  لبخندِ  دوباره ی تو را در رگ های من به جریان می اندازد  .

  • مهسان سا
۰۴
آبان

همه ی ما  توسط کسانی که دوستمان داشته اند ؛ ساخته و باز ساخته شده اییم. ما اثر افراد اندکی هستیم؛ که در عشقشان به ما سماجت به خرج داده اند . اثری که بعد ها ان را باز نمیشناسند و هرگز همانی نیست که ان ها ارزو کرده بودند. هیچ عشق و دوستی وجود ندارد که از میان سرنوشتمان بگذرد یا که تا ابد در ان سهیم شود .

  • مهسان سا
۰۴
آبان

به نظر غیر اخلاقیه من که زیادی چیزی دیگر برایم اهمیت خاصی نداشت او گرچه از نظر جسمی سال های اخر سالش به نظر نمی امد از لحاظ فکری و روحی مرده ایی متحرک بیش از نظر گذر نمیکرو تنها ترس من شده بود ارتباط بیش از چند دقیقه با او چه کلامی چه مکانی سعی می کردم دیدار ها تا میشود کوتاه و گذرا باشد تا باشد از او ضرری وارد نشود.

در این چشم در چشم شدن های بسیار کوتاه چیزهایی که چشمم را به سوی خود متمایل میکرد موهای مواج سفیده نقره ایی گونش بود که بر دو طرف سرش پراکنده بود جلوه ی کهنه ایی به صورت گردش اضافه کرده بود چشمانی که اطرافش تا انتهای چانه اش چروک برداشته بود  قدی بلند اما افتاده داشت تمام عمرش را صرف پا گذاشتن بر سنگ ها و قدم گذاشتن بر  روی پله های دادگاه های مختلف کرده بود از زندگی اش لذت میبرد نمیدانم خودش هم گنگ است از نظر من این گونه زندگانی برای فردی که بیشر مکان های این دنیا رو دیده و تجربه ایی بسیار کسب کرده انتخاب چشم و گوش بسته ایی بیش نبوده عجبش در اینجاست که همه قبل از شروع به کاره ایی شدن در زندگی برای اینکه تصمیمم عاقلانه تری بگیرند دست به کسب تجربه میزنند ولی انگار در مورد او این قضیه برعکس صدق کرده است چرا ؟  

چه قدمی به اشتباه گذارده شده؟

که باید تا اخر عمر گریبان گیر فکر و روح و خانواده ی او باشد؟  که این طور ارام ارام ولی عمیق ذهن او را به یک اشفته بازار بی حیات تبدیل کند که تبدیل می شوند به کلمات گنگ و نا مربوطی به مضوع که میان صحبت ها جفتک میپرانند و ادم های اطراف او را تبدیل به یک مشت افراد حراس وار در اطرافش میکند    .

خدایا من از طرف او ی داستانمان میگویم به کدامین گناه؟ 

  • مهسان سا
۰۲
آبان

harcheghad zire baran ba daste goli sabr kardam ta tashakor konam az on siyah cheshmi ke varede zendegiye man nashode ta mara ashegho divaneye khod konad vali nayamad ke nayamad man mandamo kafsh haye khish o khiyale bihode az farib dadane on baraye didane yek bareash baz ham dar eshgh shekast khordam ....

  • مهسان سا
۰۲
آبان

chan rooz pish haminjoori ke badane bi hesse khodamo roye malhafehaye sefido narmam mikeshidam va jaye saramo roye balesht mohkam mikardam mohamo roye balesht mimalidam ta az roye gosham kenar beran sedahaii be gosham khord ke az halate khalseye amighi ke daresg foro rafte bodam biron omadam tavajoham jalb shod be sedahaye biron asemone abim delesh gerefte bod bazam yeki zire goshesh harfhaii zade bod deltangi karde bod bazam az vesalesh harf zade bod gerye karde bod asemonamam delesh gerefte khodesho dasht khali mikard hegh hegh mikard done ashkasho done morvaridasho roye panjereye man derakhta kafe khiyabono ro sare aberaye piyadeye bi sar panah delam sokht na behtar begam atish gereft az  jam paridam behesh arom goftam arom bash alan miyam paiin pishet  sari lebasamo poshidam o raftam to koche pa be pash  ashk rikhtamo deldarish dadam ashkasho roye barge derakhta mididam o lamseshon mikardam royaye ranginkamon shodano toshon mididam ba band bande angoshtam hesesh mikardam ma mesle hamim royaye rangin shodan darim ....

  • مهسان سا