abi tar az asman

اینجا جاییست برای من برای فریاد زدنی در سکوت

abi tar az asman

اینجا جاییست برای من برای فریاد زدنی در سکوت

دلتنگم دلتنگ آسمان که با تمام وسعتش گویی برایم جایی ندارد ....
ابر ها بالهایشان را گشوده اند تا مرا به آغوش بکشند اما اطمینانی نیست به آغوش ابری که دلبسته به باد است ....!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دختری بود با موهای ابی که مادرش هیچ وقت حریفش نمیشد تا موهایش را ببندد یا ببافد. در دشتی از گل های یاس وحشی به رنگ ابی زندگی میکرد.و  گل میبویید .و  روی گل ها غلت میخورد .و دانه های کاج رو میبویید. و بر روی تنه ی درختان دست میکشید .اون بارون رو حس میکرد م‍ثل بقیه فقط زیرش خیس نمیشد .پا به پایش گریه میکرد! میدوید و میدوید تا سرش به کمد میخورد! و به خودش میومد که جایی رو نداره جز اتاق آبیش جز مو های آبیش تنها یادهگاری هایش از رویاهایش .....